غزل شمارهٔ ۴۱۲
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات
دانی که چیست رشتهٔ عمر دراز من مشکین کمند خسرو مسکین نواز من
گفتم دلیل راه مجانین عشق چیست گفتا که تار طره زنجیر ساز من
گفتم که نور چشمهٔ خورشید از کجاست گفت از طلوع طلعت عاشق گداز من
تا جان میانه من و جانانه حایل است کی پی برد به سر حقیقت مجاز من
تا از هوای نفس گذشتم به راه عشق برخاست از میانه نشیب و فراز من
تا در خیال حورم و اندیشهٔ قصور جز مایهٔ قصور نگردد نماز من
کردم به راه عشق دمی ترک دین ودل کآمد به صد کرشمه پی ترک تاز من
پیداست ناز و غمزهٔ پنهان آ تأملی بر ولایت عرفای قمریه در باور عرفا و صوفیه...
ادامه مطلبما را در سایت تأملی بر ولایت عرفای قمریه در باور عرفا و صوفیه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 5mahtabkaramirad5 بازدید : 7 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 13:39